جدول جو
جدول جو

معنی بی بره - جستجوی لغت در جدول جو

بی بره
بی خاصیت، بی مزه، علوفه ی نیم خورده که خواص اصلی خود را
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی بر
تصویر بی بر
ویژگی چیزی که میوه نمی دهد، بی میوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی بهره
تصویر بی بهره
بی نصیب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی برگ
تصویر بی برگ
درختی که برگ هایش ریخته باشد، کنایه از بینوا، بی سر و سامان
فرهنگ فارسی عمید
(زِ رِهْ)
مرکّب از: بی + زره، که زره ندارد. حاسر. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شَ رَهْ)
مرکّب از: بی + شره، بی آز و طمع. بدون حرص و آز:
بغرض دوستی مکن که خواص
درس والتین بی شره نکنند.
خاقانی.
رجوع به شره شود، بیهوده، یاوه. بی معنی. (ناظم الاطباء،
لغت نامه دهخدا
(بی بَ)
بی ثمر. بی بار. رجوع به بر شود.
لغت نامه دهخدا
(بی بَ)
گیاهی که برگهایش ریخته باشد. درختی که برگ نداشته باشد. (فرهنگ فارسی معین).
لغت نامه دهخدا
(فَ رَ / فَرْ رَ)
مرکّب از: بی + فره، بی شوکت. بی فر. بی شکوه:
مخالفان تو بی فره اند و بی فرهنگ
معادیان تو نافرخند و نافرزان.
بهرامی.
و رجوع به فره شود، ناقواره. پارچه و قماش که از قدر حاجت بیشتر یا کمتر است. پارچه که یا ناقص و یا زائد از جامۀ مقصود باشد. (یادداشت مؤلف)،
- بی قواره بریدن، نه باندازه برش دادن
لغت نامه دهخدا
تصویری از بی برگی
تصویر بی برگی
بی نوائی، فقیری، بیسروسامانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی بدل
تصویر بی بدل
بی همتا یگانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
بی ترس و بیم، بی پروا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی بصر
تصویر بی بصر
نابینا، کور دل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی بقا
تصویر بی بقا
ناپایدار گذرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی بها
تصویر بی بها
بی قیمت و ارزش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی خبر
تصویر بی خبر
نا آگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی خبری
تصویر بی خبری
حالت بی خبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی خرد
تصویر بی خرد
بی عقل، نابخرد، بی ادراک، بی فکر، بی اندیشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی آبرو
تصویر بی آبرو
بی اعتبار و بیشرف و رسوا و خوار و ذلیل و بی حرمت و بی عزت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی بهره
تصویر بی بهره
تهیدست
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی که برگهایش ریخته باشد درختی که برگ نداشته باشد، بینوا فقیر محتاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی بر
تصویر بی بر
بدون میوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی شره
تصویر بی شره
بی آز و طمع، بدون حرص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی برگ
تصویر بی برگ
((بَ))
بینوا، فقیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی خبری
تصویر بی خبری
ناآگاهی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی خبر
تصویر بی خبر
سرزده، ناآگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی خرد
تصویر بی خرد
بی شعور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی بیم
تصویر بی بیم
آمن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
جسور
فرهنگ واژه فارسی سره
بی بار، بی ثمر، بی حاصل، بی میوه
متضاد: بارور، ثمردار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بی اصل ونسب، بی رگ وریشه، چلمن، دست وپاچلفتی، بی دست و پا، بی عرضه، بی بخار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
برگ ریخته، خزان زده، بی چیز، بی نوا، فقیر، محتاج، محروم
متضاد: غنی، متمکن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بی برگی، بی حاصلی، بی باری، بی پولی، بی سرمایگی، بی مایگی، بی نوایی، تنگ دستی، تهی دستی، فقر، مسکنت
متضاد: دولتمندی، تمکن، غنا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بی نصیب، کم بهره، محروم، معرا، بی برگ، درویش، فقیر
متضاد: بهره ور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
لهیده شده
فرهنگ گویش مازندرانی